طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

طاهاجان,خورشید آسمون زندگی ما

بدون عنوان

مریم خانم دختر دایی بابا حسن گفته که وقتی متن روزهای بدون تو رو خونده گریه اش گرفته. مریم خانم دختر دایی ناصر بابا حسن است. 3 تا خواهر و ی برادر داره. مریم جان آقا طه بازم منتظر حرفهای تواه. عمو حسین نوشته: سلام طاها جونم ! خیلی دوست دارم زودتر بیای ببینمت!هر چند میگن که حلال زاده به داییش میره ولی من مطمئنم تو مثال نقض این ضرب المثلی و به عموت میری! عموحسین جون. منم دوست دارم و مشتاق دیدنتم. مامانم میگه تو خیلی مهربونی مثل بابام. مامانم میگه تو و بابام عین همید آخه با هم به دنیا اومدید. خیلی شگفت انگیزه ها! شنیدم این روزا سخت مشغول کار و درسی. البته مامانم میگه سختکوشی توی خون ماست و اینو از باباعلی به ارث بردیم. البته مامانم ...
23 خرداد 1390

بدون عنوان

طه جونم، پسر خوب و دلبندم، سلام. از وقتی که مامان شروع به نوشتن خاطرات برای تو کرده ی عده ای از فامیل اومدن و به وبلاگ تو سر زدن و برات نظر گذاشتن. البته من نمیدونم چطور میشه نظرات دیگران هم مثل نوشته های من روی صفحه اصلی ظاهر بشه، برای همین از طرف تو از همه تشکر میکنم و از همه دوستدارای تو خواهش می کنم که بازم به دیدن ما بیان و بازم نظر بدن. من برای اینکه حق کسی از بین نره مطالب افراد رو به نام خودشون توی وبلاگ میزنم. ضمن اینکه اینجوری میتونم بقیه فامیل و دوستا رو هم به تو معرفی کنم.  
21 خرداد 1390