بازم دلتنگی
سلام عزیزدلم. آقا طاهای گل مامانیش. امروز که دارم این مطالبو برات می نویسم حدود 1-2 ساعته که وارد ٣ اردیبهشت ٩١شدیم. هنوزم ایام شهادت حضرت زهرا سلام ا.. علیهاست. دلم خیلی گرفته. دیروز ی خبری شنیدم که خیلی دلم شکست. اون محلی که من و خیلی از دوستام درش قرآن یاد گرفتیم داره تعطیل میشه. آخه مشکل مالی شدیدی پیدا کرده. بانیهای اونجا هیچ وقت فکر پر کردن جیبشون نبودن و بیشتر خدمات مجانی بود اما حالا اونا حتی پولی ندارن که برای مرکز قرآنی جایی کرایه کنن، من از دیروز که فهمیدم به بعضی از آشناها پیامک دادم و ازشون کمک خواستم ولی فقط دوتاشون تا حالا جواب دادن. کمکا اونقدر مختصره که حتی بخش کوچیکی از کرایه هم نمیشه. خیلی ناراحتم کاش پول داشتم، کاش طلا داشتم، متأسفانه دستم همه جوره خالیه. حتی به فکر افتادم چیزی از وسایل خونه بفروشم .... کاش ی معجزه ای میشد، کاشی خیر پیدا میشد. نمیدونم به کی رو بندازم. آها خدا رو فراموش کرده بودم. مامانی دستای کوچیکتو بگیر بالا سمت آسمون من دعا می کنم تو آمین بگو: ای خدای مهربون خودت دست گرفتارا رو بگیرو گشایش برسون. خدایا به همه کسایی که عاشقانه میخوان در راه تو قدم بردارن سلامتی و آبرومندی عطا کن. خدایا دعاهای نگفته ما رو هم اجابت کن و همه مریضا رو هم همین الان شفا بده
آمممممممممممممممممممین