طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

طاهاجان,خورشید آسمون زندگی ما

خنده های از ته دل

1391/2/23 15:29
نویسنده : مامان طاها
713 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزدلم محبوبکم. قربون ریسه رفتنت برم من. روز 21 اردیبهشت ماه91 بود. طبق معمول همیشه ساعت حدود 8 صبح بیدار شدی، آوردمت روی تخت خودمون و شیرت دادم. بعد از ی مدت کوتاهی خوابت برد و تا حدود ساعت 10 خوابیدی. وقتی که بیدار شدی و دیدی که من پیشتم لبخندی زدی و با خوشحالی دستاتو تکون دادی. منم برای اینکه بگم درکت می کنم مثل تو دستامو تکون دادم. اولش با تعجب نگام کردی بعد دوباره برای اینکه منو امتحان کنی این دفعه ی پاتو بالا آوردی و نگاه کردی ببینی من چه می کنم.  شکلکهای جالب آروینمنم همون پامو عین تو بالا بردم. خیلی خوشت اومد و شروع کردی به جیغ زدن و تند تند حرکات مختلف دست و پا انجام میدادی منم مثل تو جیغ می زدمو حرکات تو رو تقلید می کردم ضمن اینکه یواشکی با گوشی صدات رو هم ضبط کردم که وقتی فهمیدی دارم اداتو در میارم غش غش می خندیدی.

از اونروز به بعد دیگه میدونم چطور بخندونمت. قربون پسر زرنگ و خنده روم برم من. البته همون موقع به باباتم زنگ زدم تا اونم صدای خنده هاتو بفهمه و حالشو ببره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)