اندر حکایت تغییرات ماه سوم
سلام عزیز دلم. پسر گلم. عشق و قلب مامانت. میخوام برات از روزایی بگم که گذشت.
سلام عزیز دلم. پسر گلم. عشق و قلب مامانت. میخوام برات از روزایی بگم که گذشت.روزایی که مثل بیشتر نی نی های هم سن و سالت درد می کشیدی و بیقرار بودی. اینو الان بهت میگم که دیگه اون روزا کمتر برات تکرار میشه. شکر خدا از وقتی که از سه ماهگی خارج شدی هم خوابت بهتر شده و هم دل پیچه هات کمتر شده. اوقات بیشتری از روز رو سر حالی و دوست داری بازی کنی. قبلا برات گفتم که چند روزی رو خونه بابا احمداینا بودیم. بابا احمد زحمت کشید و به پره های پنکه برات بادکنکای رنگی آویزون کرد. وقتی به بادکنکها ضربه می زدیم تو سرتو به جهت حرکت بادکنک تغییر میدادی. گاهی هم به کمک مامان به اونا مشت می زوی و گاهی با پا شوتشون می کردی. کلی لذت می بردی و می خندیدی. قربونت برم الهی. خدا رو شکر از این پسر پر هیجان با عاطفه، خدایا شکرت