عمه فرناز تولدت مبارک
سلام طاها جانم، مرد مامان عزیزدل مامانش. امروز که دارم این مطالبو برات می نویسم حدود 40 دقیقه است که روز 7 اسفند رو پشت سر گذاشتیم و شما 11 روز دیگه 6 ماهگیت تمام میشه و به قول مامان ابوالفضل نیم سالگیت مبارک میشه. 7 اسفند روز تولد عمه فرناز(دختر عمه فرشته مامان نگین)ه. که تو میتونی عمه فرناز صداش کنی. اون خیلی مهربونه. مامانی و عمه فرناز روزای خوب کودکیشون رو با هم گذروندن. من و عمه فرناز خیلی همدیگه رو دوست داشتیم. با اینکه خونه هامون دیوار به دیوار بود من همیشه دلم میخواست از توی دیوار حائل بین اتاقامون یه پنجرا در بیارن و ما همیشه همدیگه رو ببینیم. ما تو بچگی عاشق آلوچه سبز، غوره و اسمارتیز مروارید بودیم. من و عمه اینقدر بعد از مدرسه با هم غوره شور میخوردیم که بعدش معده هامون درد می گرفت. حالا گرفتاریهای زندگی اینقدر زیاد شده که من و عمه دیر به دیر همدیگه رو می بینیم اما من هنوزم دوستش دارم. قبل از زایمانم یکی از روزایی که من به شدت منتظر و نگران نحوه تولد تو بودم عمه فرناز از مرقد امام رضا(ع) تو مشهد بهم پیام داد که برامون دعا کرده. من اون پیامو هنوزم نگه داشتم و روی گوشیمه و دیدنش همیشه به من انرژی میده. من و تو روز 6 اسفند ساعت حدود 7 شب رفتیم خونه عمه فرناز اینا تا تولدشو تبریک بگیم اما اون خونه نبود. اما ما به یادش بودیم و هستیم: عمه فرناز جون تولدت مبارک؛ خدا را ما برایت آرزو داریم.