آنچه گذشت...

آقا طاهای گلم، مهردلم عزیزکم سلام. خیلی وقته که نتونستم برات مطلب بنویسم و ی عالمه حرف و خاطره دارم که برات بگم.

حدود 3 ماه پیش ی روز که خونه بابا احمد اینا بودیم موقع تعویض پوشکت متوجه شدم توی کمرت یه جای خراشیدگی مثل ی خط قرمز وجود داره. گفتم حتما به جایی سابیده شده و خودش خوب میشه. هفتگی که میبردمت حموم اینقدر نگران بودم که سرما نخوری و تند تند حمومت می کردم که توجهی به اون قرمزی نداشتم تا اینکه بعد از 2 ماه توی بهمن ماه متوجه شدم اون خط قرمز الان به صورت ی دایره اثر خراشیدگی شده. خیلی نگران شدم. به خاله نگار قضیه رو گفتم. اونم برات از دکتر اشراقی که متخصص پوسته وقت گرفت. ی روز پنج شنبه توی بهمن ماه حدود ساعت 7 شب رفتیم مطب. نشون به اون نشون که حدود 10 شب نوبتمون شد. خانم دکتر قرمزی رو دید و گفت پوست آقا طاها حساسه و 2 تا ضد التهاب(فلوسینولون و هیدروکورتیزون) و ی صابون کیو وی(مرطوب کننده و نرم کننده) داد. توی این فرصت تا نوبتمون بشه ی سر رفتیم خونه خاله رویا(دوست خاله نگار) تا عمو محمد اینترنتشونو درست کنه چون می گفت سرعتش خیلی کمه. خلاصه...خاله رویا وقتی تو رو دید خیلی شگفت زده شد تو رو بغل کرد و بوسید. ما هم رفتیم و در جای جای خونش عکس گرفتیم چون مناظر زیبایی داشت.  

خاله رویا چون که تو خیلی به چشمش اومده بودی رفت و ی اسفند دود کن عجیب و خارق العاده ولی بسیار مفید آورد و برات اسفند دود کرد.

این اسفند دودکن خیلی ساده است و استفاده اش بسیار راحته. فناوریش ابداع شوهر خاله رویاست. شوهر خاله رویا با نبوغ خاصی ی سیخ رو از جلو به صورت دایره های هم مرکزی تاب داده و بعد اونو روی شعله گاز میذارن تا خوب داغ بشه بعد میذارنش توی ظرف اسفند که البته باید شیشه ای باشه. این سیستم ضایعات بسیار کم و دود فراوان داره.

خاله رویا این اسفند دودکن جالب رو به ما هدیه داد و من از اون روز روزی چند بار برات اسفند دود می کنم. دست خاله درد نکنه.