پایان 6 ماهگی و آغاز تغذیه کمکی
پسرم عزیزدلم بالاخره 19 اسفند رسید و تو 6ماهت تموم شد. قربونت برم چقدر منتظر این لحظه بودم که بتونم بهت غذای کمکی بدم. برات غذا درست کنم و تو با لذت بخوری. البته 19 اسفند جمعه بود برا همین باید فرداش میبردیمت مرکز بهداشت تا به مبارکی پایان 6 ماهگیت 3 تا واکسن بزنی و تب کنی و بنالی. عجب!
روز جمعه 19 اسفند با کلی ذوق و شوق خونه رو مرتب کردم و قابلمه های استیلی رو که برات خریده بود شستمو و خشک کردم تا توی یکیشون برات فرنی درست کنم. دستوری رو که از اینترنت گرفته بودم آوردم. چقدر کم بود: ی قاشق مرباخوری آرد برنج، نصف قاشق شکر، 5 قاشق مرباخوری هم شیر(ترجیحا شیر مادر). بعدشم گفته بود نباید شیر مادر جوشانده بشه. من درست منظورشو نفهمیدم برا همین از دوستم سئوال کردم. دوستم گفت میتونی از لعاب برنج استفاده کنی و بعد از آماده شدن لعاب و خنک شدنش 20 تا 25 سی سی شیرتو بدوشی و بهش اضافه کنی. منم این کارو کردم. دوستم گفت باید غلظتش مثل دوغ باشه یعنی کمی بیشتر از شیر مادر تا بچه دل درد نگیره و عق نزنه. توصیه هاش کاملا مفید بود. اما این همه دنگ و فنگ همش برا یه قاشق فرنی؟!
اولین فرنیتو با سلام صلوات و وضو و به جا آوردن آیین شکرگزاری از خداوند برای همه نعمتهاش بهت دادیم و تو با تعجب خوردی بعدشم کمی آب بهت دادم و از این مراسم عکس و فیلم گرفتیم.ایشااله تولد 120 سالگیت عزیزم
آقا طاهای گلم 6 ماهگیت مبارک
کلک به قاشق علاقه خاصی پیدا کردیا. مهلت بده قربونت برم