طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

طاهاجان,خورشید آسمون زندگی ما

سال 1391

1391/1/20 0:52
نویسنده : مامان طاها
815 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به آقا طاهای گلم عزیز دلم عشق مامانش، نفس مامانی و بابایی. عزیزم منو به خار این تاخیر طولانی ببخش. سال نو مبارک. من و بابایی برخلاف هر سال که همیشه موقع تحویل سال خونه نبودیم امسال فقط و فقط به خاطر حضور سبز تو خونه موندیم و با هم دست سال کهنه رو به سال نو دادیم و روانه ش کردیم رفت. سال کهنه دلتنگ بود ناراحتولی رفت و گفت مواظب لحظه‌هاتون باشید که گم نشن، با هم باشین و همدیگه رو دوست داشته باشین. به همدیگه کمک کنین و دل همدیگه رو شاد کنین. سال کهنه رفت ولی دفتر خاطراتشو به ما داد که همیشه به یادش باشیم. سال نو در زد، ما لباسای نو پوشیدیم و لباس نوی ملوانی هم تن تو کردیم. تو با اینکه تازه از خواب بیدار شده بودی(آخه تحویل سال حدود ساعت 8:40 صبح بود) ولی سرحال منتظر شدی تا لحظه بازکردن در برسه. من و بابایی کمی قرآن خوندیم. هر سه تامون پیش هم بودیم. همش 5 ثانیه دیگه مونده بود، قلبم تند تند میزد و چشمام پر از اشک شده بود؛ به یاد همه و بخصوص کسایی که پیشمون نبودن. با هم دعای سلامتی امام زمان(ع) رو خوندیم. دوباره صدای در اومد. دیگه وقتش بود درو باز کردیم و نسیم خوش بهاری سالی نو با صدای نغمه های زیبای تلویزیون(یا مقلب القلوب و الابصار...........................)وارد شد.

من و بابایی تو رو بوسیدیم. نسیم بهاری تو رو بغل کرد و نازت کرد. حالا تو اولین بهار عمرت رو تجربه کرده بودی. عزیز دلم سال نوت مبارکتشویق

آی مامانا، آی باباها، آی نی نیا و نی نی وبلاگیا، آی همه دوستای ما سال نوتون مبارک. دلخوش و سالم و عاقبت به خیر باشین.لبخند

ادامه مطلب رو ببین

آقا طاها پس از تحویل سال

اولین عید

دیدار بزرگای فامیل:

مامان بابا احمد

دیدار

پسرعموی بابابزرگ(بابا احمد)

مامان بزرگ بابا(ننه بی ماه سلطان)

دیدار

بابا حاجی(پدر بابا علی)

دیدار

ننه بی قمر(مامان باباعلی)

دیدار

دایی ناصر و دایی ابوالقاسم بابا

دیدار

3 فروردین- دیدار با درگذشتگان

دیدار

دیدار

 

4فروردین- قایق سواری از نوع پدالی در دزفول به همراه دوستای خانوادگی

دزفول- قایق سواری

اوایل فروردین بود که به پیشنهاد مامانی آقا طاها و با همکاری خاله معصومه دوست مامان ی برنامه ریختیم که بریم دزفول توی ی باغ اما نهایتا رفتیم پارک محافظت شده خانواده و قایق سواری. دوستا بعضیاشون اومده بودن مثل خاله راضیه و عمو پیروز- خاله معصومه و عمو امید- خاله الهام و عمو سید محمد و خواهر الهام جون- دایی معین- عمو حسین- خاله لیلا و عمو توحید. جای همه اونایی که نتونستن بیان خالییییییی. خیلی خوش گذشت.

جامونم گرفتی بلا!

آقا طاها اونقدر سفر و گشت و گذار رو دوست داره که خیلی سریع جلوتر از همه میره رو صندلی جلو کنار باباش میشینه و البته کمربندشم میبنده. قربونش برم من...

عزیزدلی

خانه مستوفی

عجب جای باحال و دیدنی ای بود. جای همگی خالی. روز 5 فروردین به دعوت خاله نگار و عمو محمد رفتیم شوشتر خانه مستوفی که ی خونه قدیمی بود که آقای مستوفی داده بودش به میراث فرهنگی. اونجا ی موزه از وسایل قدیمی عهد قاجار بود و ی حیاط زیبا که تخت  توش گذاشته بودن برا نشستن مهمونا. ی قسمتیش هم صنایع دستی میفروختن که البته گرونتر از بازار بود. ناهار رو اونجا خوردیم همه چی پیدا میشد حتی کشک بادمجون و دیزی و ی غذای محلی به نام نون چرب. بابا حسن ناهارشو که خورد رفت باغملک مأموریت. بعد از ناهار همه رفتیم به سمت آبشارا که جای خیلی قشنگی بود. توی این مهمونی عموها، عمه ها و عموزاده ها و عمه زاده های مامان به همراه عروسها و دومادا حضور داشتن و صد البته که آقا طاها مهمون ویژه بودن!!!

عهد قاجار

بازدید از موزه خانه مستوفی

قربون نگاهت

نمایی از منطقه آبشارهای شوشتر 

ای ول

اینجا ی آسیای آبیه که پره های اون بوسیله جریان شدید آب آبشار میچرخه و انرژی خیلی زیادی تولید می کنه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان رها
19 فروردین 91 15:36
سلام سال خوب و خوش و همراه با سلامتی رو براتون ارزو می کنم
ایشالله همیشه به شادی و گردش و تفریح
آفرین به عزیزی خاله که از همون کوچیکی احترام به بزرگترا رو داره یاد می گیره
آثار تاریخی جالب ی بود ایشالله همیشه خوش باشی


ممنون خاله
مامان ابوالفضل
19 فروردین 91 21:47
قربونت برم
سال نو مبارک طاها جون و مامان جون و بابایی
سال خوبی بوده برای همه ی ما که امسال مامان و بابا شدیم
خدا رو شکر
خدا برای همه کسانیکه دوست دارن قسمت کنه
ماشاالله حسابی بزرگ شدی عزیزم
دوستت دارم


سلام مامان ابوالفضل جون. سال نو شماها هم مبارک. سلامت و شاد باشین. قربونت. ابوالفضلو گاز بگیر