بابایی خستگی ناپذیر
طاها جانم میخوام بدونی بابایی خیلی دوستت داره. با اینکه معمولا خسته و کوفته از سر کار بر میگرده ولی همیشه با رویی خندون و با صدایی که همیشه به آدم انرژی میده وارد خونه میشه و تو رو بغل میکنه و کلی میبوسه. هر چی بهش میگم بابا ریشات پوست بچه رو اذیت میکنه گوش نمیده. میگه پسرمه میخوام بخورمش!
خلاصه... میوفتید به جون هم و کلی با هم کشتی می گیرین.
البته تو هر لحظه منتظر فرصتی که ی جای صورت بابا رو علی الخصوص دماغشو گاز بگیری. برا همین معمولا دهنت بازه.
گفته باشم تو بالاخره دیروز(22 اردیبهشت 91) تونستی دماغ مامانو گاز بگیری.! ای شیطون بلا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی