دوربین دایی
آقاطاهای عزیزم راستشو بخوای ی علت دیگه هم برای دلتنگیم پیدا کردم. مدتی پیش خواب دیدم که دایی معین میخواد دوربینشو بفروشه، همون موقع توی خواب خیلی ناراحت شدم. دیروزم از مامان طوبا شنیدم که دایی دوربینشو گذاشته برای فروش. خیلی دلم شکست آخه میدونم که چقدر دوستش داره و اگه نیاز مالی نداشت لازم نبود این کارو بکنه. دایی معین با دوربینش زندگی می کرد چون اون عاشق عکاسیه و عکس گرفتن برای اون از بچگی ی عشق و ی سرگرمی بوده. اون ی مدتی پیش توی پروژه کاری که داشت بد آورد یعنی همه چی داشت خوب پیش می رفت که عده ای از خدا بی خبر کارشو خراب کردن و اون که چند میلیون از جیب خودش برای این پروژه خرج کرده بود همشو از دست داد. چی فکر می کردیم چی شد؟!!! بنده خدا می خواست اشتغال زایی کنه و کمکی هم به افزایش فرهنگ شهر کرده باشه اما ..... البته هنوزم پیگیره شاید بتونه از طریق مجاری قانونی حقوقشو احیا کنه. تو هم دعا کن ایشااله پولاش زنده بشه اونوقت دیگه لازم نیست اونقدر مستأصل بشه که بخواد وسایل شخصیشو بفروشه.
بازم به این نکته ظریف میرسیم که: کاش من پول داشتم و میتونستم دلی رو شاد کنم. لحظه ای که لبخند رضایت به روی لب آدما میشینه چقدر لذت بخشه. خدایا اگه میدونی ما ظرفیت کمک به همنوعمون رو داریم دستمونو باز کن تا بتونیم دلا رو شاد کنیم و گره ای از کار گرفتارا باز کنیم. آممممممین.