طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

طاهاجان,خورشید آسمون زندگی ما

جشن تولد 100 ساعتگی

1390/6/31 21:32
نویسنده : مامان طاها
2,459 بازدید
اشتراک گذاری

روز سوم تولد تو بود. من هنوز خیلی درد داشتم و به سختی راه می رفتم. خاله نگار اومد و گفت: می‌خوام برا آقا طاها جشن تولد 100 ساعتگی بگیرم تا به امید خدا 100 ساله بشه. با هم حساب کردیم می‌شد 23 شهریور ساعت 18:45. به بابا حسن گفتم وقتی از سر کار اومد برات کیک بخره با شمع عدد 100. خاله نگار و عمو محمد، دایی معین و مامان طوبا برا تولدت اومدن. بابا حسن زنگ زد تا بابا علی اینا رو هم دعوت کنه که اونا خونه نبودن. ظاهرن رفته بودن دیلم. بهر حال جای همه دوستان و فامیل خالی بود. مهمونا همه هدایاشونو دادن. اما هدیه خاله نگار ی جور دیگه به همه چسبید. اون برات مجموعه لوکوموتیو تولو رو خریده بود. اسباب بازی ای که هممون از بچگی آرزوی داشتنشو داشتیم. حالا منتظریم تا تو بزرگ بشی و برات بازش کنیم و راهش بندازیم و به بهانه تو خودمونم ی دلی از بازی در بیاریم.!!!

راستی اون شب کلی عکس گرفتیم. قربونت برم الهی. تو هم آبروداری کردی و تمام مدت خواب بودی و ساکت و هر از گاهی با لبخند ملیحی همه رو مهمون می کردی. جای بابا احمد و خانواده بابا علی اینا خیلی خالی بود. اولین لبخند صدادارت رو هم همون شب برامون زدی که ی جورایی شبیه قهقهه بود. دایی معین کلی کیف کرد، چون تو بغل اون قهقهه زدی. فکر کنم زیر محبت دستش حسابی لذت برده بودی.

دوستت داریم طاهای من.       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

دیار
31 شهریور 90 21:46
بعضی از مردم به اشتباه فکر می کنند که کلاغ ها سیصد سال عمر می کنند یا خارپشت ها خارهایشان را پرتاب می کنند . در این جا ما به بعضی از این داستان های غیر واقعی و علت غیر واقعی بودن آن ها می پردازیم . منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 3 (گروه سنی 8 تا 12 سال)
مامان ابوالفضل
1 مهر 90 12:17
سلام
چه طرح جالبی
100 ساعتگیت مبارکه آقا طاها


ممنون خاله!
دایی معین
1 مهر 90 16:03
سلام دایی جون
امیدوارم به زودی زود یه عکس چشم باز قشنگ ازت بگیرم.


سلام دایی. منم منتظرم. حالا بیشتر میخوابم تا زودتر بزرگ بشم و عکسای قشنگتر ازم بندازی
زهرا
4 مهر 90 9:52
الهی جشن صد سالگیتو بگیرن برات طاها جان.
عمرت با برکت باشه عزیزم


ممنون خاله
زهرا
5 مهر 90 10:55
چه جالب همه شکلک ها همزمان دارن بوس میفرستن.
غزلک*مامان فسقلی*
5 مهر 90 19:37
ای قربون اون خنده خوشگلت عزیزدلم


قربونت خاله. ی سری عکس از خنده های جدیدم هم دارم که مامانم بعدا میذاره توی وبلاگم تا ببینینو کیف کنین. من همش خواب فرشته ها و بهشتو می بینم خاله!