طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

طاهاجان,خورشید آسمون زندگی ما

پسرم برا خودش مردی شده!

1390/8/4 15:38
نویسنده : مامان طاها
805 بازدید
اشتراک گذاری

قربونت برم الهی، 25 روزه بودی که بردمت پیش دکتر قلمبر که متخصص اطفاله برا ختنه. خیلی تعریفشو میدادن. روز 4 شنبه 10.5 صبح نوبت داشتیم ولی تا بیاد نوبتمون بشه ساعت 11.5 شد. منشی گفته بود برات شیر تو شیشه بیارم. منم شیر دوشیدمو گذاشتم کمی یخ زد تا در صورت طول کشیدن کار خراب نشه. نگران این بودم که تو تا حالا شیشه نخوردی نکنه بدعادت بشی! قربونت بشم دکتر گفت وقتی داره بهت آمپول بی حسی میزنه بت شیر بدم. شیر کمی سرد بود  و تو هم بلد نبودی شیشه بخوری کمی اذیت شدی. بعد گفت برید تو سالن بشینید تا دوباره صداتون کنم. منم اومدم تو سالن و بت شیر دادم تا خوابت ببره. از شانس ما تو هم اون روز در برابر خواب مقاومت می کردی. خلاصه خوابت نبرد.(این عکس نشون میده با اینکه دکتر بهت داروی خواب آور و بی حسی داده و تو خمار شدی ولی حاضر نیستی بخوابی، تو هم مثل مامانت دوست داری از همه چیز آگاهانه مطلع باشی. قربون پسرم برم که مثل مامانشه!چشمک)

 دکتر صدامون زد. وای وقت عمل بود. هر چی اصرار کردم دکتر نگذاشت بیام داخل و ببینم چه میکنه. بعد از دقایقی صدای گریه ات بلند شد. مادر برت بمیره خیلی دلم برات ریش ریش شد. بعد از چند دقیقه تو رو به من دادن و گفتن تمام شد مبارکه. خلاصه پسرم مبارکه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ابوالفضل
5 آبان 90 19:30
به به به
مبارکه مبارک
آقا طاها جون به جمع مردها خوش اومدی


سلام خاله. ممنون. ایشااله روزی آقا ابوالفضل
زهرا
11 آبان 90 10:52
تبریک میگم نگین جان.


ممنون عزیزم
زهرا
11 آبان 90 10:56
دیدن وبلاگ شما=مرور خاطرات دو سال و 4 ماه پیش