خاطرات مامان و بابا- شب تولد بابا و دیدن سیسمونی طاهای عزیزم
سلام آقا طاهای گلم، پسر خوب و مهربونم. دیشب شب پرخاطرهای بود. جات خالی! با خاله نگار و عمومحمد برای بابا حسن تولد گرفتیم.(بابایی تولدت مبارک). البته دیشب تولد عموحسین هم بود که به اونم تبریک می گیم.
من همش فکر می کردم اگه تو بودی چی کار میکردی؟ اما دیشب حسابی به یاد تو هم بودیم. من و بابا وسایلیو که برات خریده بودیم آوردیم و تو پذیرایی چیدیم و به همراه خاله نگار و عمو محمد کلی باهاشون ذوق کردیم. تصور اینکه این لباسا تن تواه و تو این وسط داری ورجه ورجه می کنی خیلی لذت بخش بود. ی عکس از وسایلی رو که تا حالا برات گرفتیم میذارم تا بقیه هم ببینن و نظر بدن.
البته خاله نگار میگه شما که همه چی برا آقا طه خریدین! ی چیزایی هم بذارین بقیه براش بیارن. البته خاله سلطنه بابا حسن گفته میخواد برات وسایل بهداشتیتو هدیه بیاره مارک جانسون مثل شامپو، ناخن گیر و .... دستش درد نکنه. زن عمو شهلای مامان هم که زن عمو محمدرضاس برات دو دست لباس سرهمی خیلی قشنگ و جای خواب از لندن آورد و گفت به خاطر اینکه ممکنه نتونه به این زودی تو رو ببینه از حالا هدایای تو رو میده تا بدونی خیلی به یادته. عموحسین هم گفته برات تخت میخره. عمه شیما هم به قول خودش داره ی چیز میزایی برات میگیره. تا حالا دو دست لباس خوشگل برات خریده و قراره ی سری اسباب بازی قشنگ هم با مارک تولو برات بگیره. البته اسباب بازیای تولو خیلی زیاد و متنوعن. خوبیشونم اینه که با توجه به سن و سال بچه دسته بندی شدن. رنگاشونم خیلی شاد و جذابه. مطمئنم که خوشت میاد. راستی بابا علی هم قراره با ی هدیه بی نظیر هممون رو غافلگیر کنه. من که خیلی دوس دارم ببینم میخواد به طاها جونم چی بده. تا حالا که جزییات هدیشو به کسی نگفته! دست بابا علی هم درد نکنه.
خلاصه جونم برات بگه که همه خیلی دوست دارن و دوست دارن تو رو با هدایاشون شاد کنن و اینجوری محبتشونو بت نشون بدن. دست همه درد نکنه.