تولد پر خاطره
سلام مامانی. یادته گفتم دوست دارم تولد بابایی طوری باشه که همیشه یادش بمونه؟ آره فکر نکنم هیچ وقت یادش بره. دیروز(12 تیر 91) من از صبح مشغول تهیه غذا برای شما و خودمون شدم و فرصت نکردم کیک درست کنم . داشت دیر میشد، ساعت 9 شب شده بود. با عجله مواد کیکو آماده کردم و اونو گذاشتم تو ماکروفر روی زمان 15 دقیقه. اولین بار بود که میخواستم با ماکروفر کیک درست کنم. تو همون موقع شروع کردی به نق و نق و شیر میخواستی. منم به بابایی گفتم حواست به کیک باشه تا من بچه رو شیر بدم. آقا من مشغول شیردهی شدم و بابایی مشغول شستن میوه ها. تو خوابت میومد و خیس هم کرده بودی. اومدم تایمر رو نگاه کردم 4 دقیقه گذشته بود و کیک داشت پف میکرد. تو رو برای تعویض به اتاق خود...