بعد از مدتی...
سلام عزیزدلم همه کسم طاها جانم. امروز اولین ساعات 16 اردیبهشت 91 اه. چند روزیه که نتونستم خاطرات با تو بودنم رو ثبت کنم. راستشو بخوای کمی بدحال بودم یعنی سرم به طرز عجیبی درد می کرد. 2 بار هم دکتر رفتم ولی فایده نداشت. البته دیروز که با بابا حسنی مفصلا درددل کردم کمی بهتر شدم خدارو شکر. دیروز یعنی 15 اردیبهشت که روز جهانی ماما هم بود دومین مرحله انتخابات نهمین دوره نمایندگان مجلس انجام شد و ما هم رفتیم و رأی دادیم و تو هم مثل دفعه قبل زحمت کشیدیو رأی مامانو انداختی تو صندوق. بعد از اونجا هم رفتیم ساختمان برج تا برای مامانی به مناسبت روز ماما کیف بخریم و البته ی کیفی هم خریدیم. دست آقا طاها و باباییش درد نکنه. بعد از اونجا با هم رفتیم خونه...